کسی بدین مسئله دقت نکرد که وقتی ملت سوریه به برقراری یک منطقه امن نیاز داشت، و آنرا برای گریز از مرگ و دستگیری و آوارگی درخواست میکرد، و همگان آنرا جزو شعارهای اصلی انقلاب سوریه در سپتامبر 2011 قلمداد میکردند، هیچکس بدان اهمیتی نداد و تنها در حد شعار باقی ماند، و بههمراه ویرانههای سوریه بهزیر خاک رفت و قدرتهای بزرگ برای کمک به مردم سوریه اقدامی نکردند، اما همین قدرتهای بزرگ اینک برقراری منطقه امن را مسئلهای کاملا قابل تحقق میدانند، و این نشان میدهد که با فراهمآمدن منافع نخبگان قدرتهای بزرگ از مجرای برپایی منطقه امن در سوریه، تحقق آن ممکن شدهاست. درحالی که آن همه مرگ و خونریزی تاثیری ناچیزی هم در پیشرفت قیام این منطقه برجای نگذاشت. رئیس جمهور آمریکا تنها زمانی موافقت ضمنی خود را برای برپایی منطقه امن داد که نیروهای خود را از سوریه خارج کرد، شاید این کار را بیشتر برای حفظ نیمچه آبروی آمریکا در سوریه انجام داد، و تا گفته نشود که آمریکا در سوریه کاملا منقاد روسیه گشته، و اینکه این روسیه است که سرنوشت این کشور را تعیین میکند و یگانه قدرتی بزرگی است که میتواند تاثیرگذار باشد. شاید هم بدین خاطر چنین کرد تا از خیانتی که به کردها کرده و آنها را به امان اردوگان و ارتش ترکیه فرستاد سرپوش گذارد. البته آمریکا از سوی دیگر دنبال این هدف است که کشورهای عربی را نیز بدین مسئله بکشاند و هزینههای برپایی یک منطقه امن را بر دوش آنان گذارد. با این توجیه که کشورهای عربی باید وظیفه استراتژیک خود را در منطقه عملی کنند، و نگذارند سوریه به دام نفوذ مطلق بیگانگان درآید. اروپاییها نیز در حمایت از این اقدام درصدند موج مهاجرت آوارگان به اروپا را کنترل کنند و از گسیل شدن گروهها و افراد جهادگرا جلوگیری کنند. از سوی دیگر هرچند ترکیه موافق منطقه امن است اما خوب میداند که برقراری چنین منطقهای آزادی عمل ترکیه و ارتش او را در منطقه میگیرد، و نفوذ آن در سوریه را کاهش میدهد. البته ترکیه سعی میکند از راههای زیر به اهداف خود در سوریه، از طریق برپایی منطقه امن، دست پیدا کند: نخست، بهدست آوردن یک مشروعیت بینالمللی برای هدایت و فرماندهی این منطقه و در نتیجه مشروع ساختن حضور ارتش ترکیه در این منطقه. این مسئله از یک سو ترکیه را از رسیدن به یک توافق با روسیه بینیاز میکند، و از سوی دیگر این منطقه را از لحاظ اقصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی تابع ترکیه میکند. دوم، گسترش دامنه نفوذ ترکیه تا شرق سوریه؛ زیرا این منطقه امن، نواری 80 کیلومتری است که 40 کیلومتر در درون سرزمینهای سوریه وارد میشود، و همین مسئله میتواند تعداد زیادی از مهاجران را از مهاجرت منع کند. سوم و مهمتر این که ترکیه میخواهد این منطقه را برای لجامزدن بر فعالیت کردها و هرگون حضور نظامی آنها بهکار برد و از هرگونه رسیدن کردها به یک قدرت نظامی، که پیشزمینه خودمختاری آنان شود، جلوگیری کند، و برای همیشه این مناطق را در قبضه امنیتی و نظامی و فرهنگی خود قرار دهد. البته در این میان اعلام کرملین مبنی بر درک هدف ترامپ برای برقراری منطقه امن، باید در چارچوب تعارفات با دونالد ترامپ تفسیر شود، گرچه روسیه اجازه برپایی چنین منطقهای را منوط به موافقت رژیم اسد دانسته است. اضافه بر این روسیه درصدد نبود در آستانه خروج نیروهای آمریکایی از سوریه فشار بیشتری با عدم قبول طرح برپایی منطقه امن بهطور صریح بر ترامپ وارد کند. در میان همه اینها آنچه کاملا روشن بهنظر میآید، عدم پذیرش این طرح از سوی رژیم اسد و همپیمان آن ایران است. زیرا این دو همپیمان ادعا میکنند که این طرح یکپارچگی کشور را در معرض خطر قرار میدهد و زمینهای برای تجزیه سوریه بهشمار میآید. البته اعلان تائید این طرح از سوی معارضان سوری اهمیت زیادی ندارد و شاید فقط در منفعت همپیمان ترکی بهشمار آید. اما با وجود همه این مواضع پرسش بنیادین این است که آیا یک وضعیت بین المللی لازم برای تشکیل این منطقه امنیتی ایجاد خواهد شد، که راه رسیدن به یک برونرفت سیاسی را هموار کند، یا اینکه این مساله راهی برای یک درگیری جدیدی میگشاید که این بار قدرتهای بین المللی نیز در آن درگیر میشوند و جانهای بیگناه بیشتری به مرگ سپرده خواهد شد.
مشاركة :