بسیار کسان درباره رئیس جمهوری فقید حسنی مبارک خواهند نوشت، اما اندک کسانی درباره او جانب انصاف را رعایت خواهند کرد. مردم از دوره ریاستاش شاید چیزی به یاد نیاورند جز آخرین روزها؛ انقلاب، خیابانها، دادگاهها، پشت میلهها، بیمارستان، «پیژامه». بخشی از زمان که تاریخ سه دهه را خراب کرد؛ سه دهه که درآنها بیش از پیشانیاناش دستآورد داشت. ناگهان پس از کشته شدن انور سادات که رهبری استراتژیک و یگانه بود که منطقه را تغییر داد و مصر را از فروغلتیدن در نتایجی خطرناک بیرون کشید، رئیس جمهوری شد. به تناسب روندهای تاریخی معین و جایگاه رئیس جمهوری مصر در موقعیت مصر به عنوان کشور محوری در خاورمیانه که بر پیرامون خود اثرمیگذارد، هریک از سه رئیس جمهوری موفقیتها و ناکامیهایی داشتند. مبارک پس از ترور سادات کشور را به بیرون از دایره خطر هدایت کرد. توطئهگران موفق به کشتن سادات شدند، اما در تضعیف نظام و ازکارانداختن طرح صلحی که هدف اصلی ترورش بود، ناکام ماندند. هجوم همه جانبه سوریه، لیبی و ایران موفق به شکستن اراده رئیس جمهوری جدید مبارک نشد. جشنهای مخالفان پس از ترور سادات، مبارک را به فرار از میراث رئیس جمهوری مقتول نکشاند بلکه از طرح سیاسی او و تعهدات کشورش محافظت کرد. کار جدید مبارک آسان نبود، چرا که عمق داخلی و خارجی توطئه ترور به درستی معلوم نشد. پس از آن و در دهه نود تحولاتی توسط همان گروهها رقم خورد که دستکمی از خطرناکی آن نداشتند. سالهای خونین دشواری که گروههای تروریستی با حکومت مصر درافتادند و مرکز شهر قاهره را نشانه رفتند. نشانههایی از تولد گروهی به نام «القاعده» وجود داشت. مبارک به تنهایی درمقابلاش ایستاد، درحالی که جریانهای سیاسی غرب و گروههای فکری فشار میآوردند و دولت مصر را ملامت میکردند و وجود گروههای مسلح و جنایتهای آنها را این طور توجیه میکردند که اینها نتیجه نبود آزادی و دموکراسیاند. جهان پس از حملات یازده سپتامبر در ایالات متحده بود که درستی موضع مصر را درک کرد. مبارک جنگ با تروریسم را به بهایی گزاف برد و بارها نزدیک بود جاناش را از دست بدهد. خطرناکترین آنها حمله وحشتناک به کارواناش در اتیوپی بود که توسط نظام وقت سودان که حامی تروریسم بود، سازماندهی شده بود. اقتصاد نبرد سختتر بود. گفته میشد انقلاب علیه شکست اقتصادی بود با اینکه مصر به طور نسبی در دوره او بهتر از پیش بود. مصر مانند بسیاری از کشورهای منطقه از بروکراسی عقیم و پذیرش اجرای سوسیالیسم اقتصادی شکست خورده که به ارث برده بود رنج میبرد؛ میراثی که دولتهای مبارک تلاش کردند از آن خلاص شوند و به سیستم بازار منتقل شوند و تا حدودی هم موفق شدند. مبارک خطاهایی هم داشت که برجستهترین آنها چنگ زدن او به مدیریت همه دولت در دوره ناتوانی و بیماریاش بود. حتی طرفداران رئیس جمهوری فقید اکنون او را سرزنش میکنند. آری، باید از قدرت اجرایی کناره گیری میکرد حتی اگر هم به شکل جزئی، چرا که همین به اطرافیان و اعضای خانواده و فرزندان و رجالههای قصر اجازه داد تا با دولت درکارها رقابت کنند. گرفتار بیماری و ناتوانی بود و آن طور که انتظار میرفت موفق به مهیا ساختن جانشیناش نشد. حوادث 25 ژانویه 2011 ضعف رهبری و کندی دستگاههایش را عیان ساخت. موفق به خوانش وضع و تعامل با موجهای مردمی که علیه او به راه افتاده بود نشد. خروجش از قدرت موجب تحقیر رئیس جمهوری تاریخی شد که چیزهای بسیاری به کشورش تقدیم کرده بود. در غیاب حکومت نوبت به آشوب رسید تا به مردم یادآوری کند چه نقش و اهمیتی در زندگیشان دارد. اخوان المسلمین به قدرت رسیدند و کارکردشان بدتر از بد و خطرناک بود و اگر به زیر کشیده نمیشدند کار جمهوری مصری که میشناختیم تمام میشد؛ از جمهوری که امنیت و ثبات را تقویت میکرد به جماعتی که درکار گسترش آشوب هستند میرسیدیم. مبارک به رحمت وسیع پروردگارش رفت و تاریخ در حق او انصاف به خرج نداد، اما پس از فروکش کردن دریای خروشان با او چنین خواهد کرد.
مشاركة :